نودمین جشنِ بهارِ زندگی بانو “گوهر بهمردی”
گوهر بهمردی؛ بانوی باهمت، پرتلاش و خستگیناپذیر زرتشتی که بی هیچ مِنت و چشم داشتی،
فرای نیمی از عمرخویش را وقف خدمت به زرتشتیان و هازمان زرتشتی نموده است.
مادرم روی مهت روح و روان است مرا مهر تو قوتِ تن و قوّت جان است مرا
در دل اندیشهی تو گنج نهانست مرا یک نگاه تو به از هر دو جهانست مرا
«کاسمی»
فرا رسیدنِ نودمین بهارِ زندگیتان، شادباش و پُرشگون باد.
گوهر بهمردی؛ بانویی که به نام ِ”مادرِ سازمان فروهر” نیز او را می شناسند؛ به پاس مهر، عشق و دلسوزی مادرانهاش، همت بی پایانش، به پاس نیم سده تلاشِ پیوسته، ازخودگذشتگی و خدمتش در سازمان جوانان زرتشتی تهران(فروهر)، به پاسِ باشندگی اش در بسیاری از فعالیت های سازمان فروهر؛ از برگزاری کلاس های دینی و هنری سازمان گرفته تا فعالیت های اجتماعی و ورزشی و مدیریت چندین ساله باشگاه ورزشی فروهر و… .
تمام بچه های دیروز؛ دهه های پنجاه و شصت خاطراتی به یاد ماندنی با گوهرخانم دارند؛ پیکنیکهای تابستانی گوهر درکوشک ورجاوند؛ که تمام دلخوشی بچه های دیروز بود، گردهمایی های شاد در تالارهای سازمان با شامِ ويژهی همیشگی، کلاس های دینی و هنری سازمان فروهر، زمین وصال و بسکتبال و والیبال و بدمینتون و… .
یاد باد، آن روزگاران یاد باد!
بایستی عاشق بود تا حسِ خدمتِ عاشقانه ی گوهر را درک نمود، بایستی سخت کوش بود و پشتکار داشت تا بلندهمتی اش را پذیرفت و آموخت، بایستی در کارِ اجتماعی و گروهی بود تا به بردباری و تحملش هزاران بار آفرین گفت، و صدها باید و نبایدهای دیگر…!
بانو گوهر بهمردی؛ همچون مدیریتش در باشگاه ورزشی فروهر، برای تمام فصول است و استراحت وتعطیلی ندارد. همه ورزشکاران باشگاه فروهر او را می شناسند و دوستش دارند، زیرا با هر گروه سنی که می نشیند همانندِ خودشان با آنها همنشین، همدل و همزبان می شود.
همه می دانند که او رییسی است که ریاست نمی کند. مدیری است که صفات بایسته ی یک رهبر را در خانواده ی کوچکِ هازمان زرتشتی، خوب می داند. گاهی شاید گفتارش؛ مدیرگونه شود اما همه دوستداران چندین ساله گوهر می دانند که پشتِ هر سخنش، قلبی مهربان و دلسوز میتپد و بهترین ها را برای همگان خواستار است و اندیشه، گفتار و کردارش نیک است.
همه می دانند او سازمان و باشگاه را همچون فرزندانش، عاشقانه دوست می دارد و پَر و بال گرفتناشان را آرزومند است و گاهی بی شک همچون دیگر مادران پاک سرشتِ ایران زمین، برای اقتدارِفرزندان از خواسته های خویش چشم پوشی کرده است. همه می دانند…!
پانزدهم فروردین ماه1392، جشنِ باشکوه نودمینِ سالِ زایش بزرگ بانوی باهمتِ زرتشتی؛ گوهرخانم بهمردی بود که به همت فرزندانش؛ مینا و رستم عزیز برپا شد.
هدف سپاسگزاری بود و لوح سپاسی از سوی سازمان جوانان زرتشتی تهران(فروهر) به بانو گوهر بهمردی پیشکش گردید و وقتی این جشن دیدنی تر شد، که میهمانان و باشندگان با تشویق های پیوسته و تمام نشدنی اشان ابراز علاقه و قدرشناسی می نمودند.
هرمزديارهرمزدياري، پرويز اهورايي، رستم آباديان و رستم خسروياني سپاس نامه ای را به نمایندگی از خانواده ی ستُرگ سازمان فروهری ها به بانو پیشکش نمودند و پیامِ شادباش اسفندیار اختیاری؛ نماینده ایرانیان زرتشتی نیز به ایشان تقدیم شد.
و اما سخن پایانی
همانگونه که به ما آموختهاند؛ «از حق نباید گذشت»، چه نیکوست آيين « قدرشناسی و سپاسگزاری» از والاهمتان را هم بیاموزیم.
امروز که ما جوانانِ سازمان جوانان زرتشتی تهران(فروهر) و هازمان زرتشتی، قد کشیدیم و برخی امور را به دست گرفتیم، به پاس وجود بزرگ زنان و مردانی است که به فرزندانشان اعتماد کردند و اجازه دادند تا آنها هم تجربه نمایند، گاهی اشتباه کنند اما به برکت وجود آنها، زمین نخورند.
سپاسنامه
بانوی ارجمند؛ گوهر بهمردی
تاج از فرق فلک برداشتن جاودان آن تاج بر سر داشتن
تو را ارزانی که ما را خوشتراست لذت یک لحظه “گوهر” داشتن
چه نیک اندیشید آن که نامتان را گوهر نهاد. چه کنیم که ناتوانیم از به کارگیری واژهها در بیان سرشت گوهریتان. به فرخندگی نودمین بهار زندگیتان و به پاس دمادم بیشماری که به نیکی کوشیدید، راستی ورزیدید و در گشایش دشواریها گام برداشتید، این ارجنامه از سوی سازمان جوانان زرتشتی تهران(فروهر) پیشکش شما میگردد.
زندگیتان در تندرستی دیرپا و دراز باد تا بیشتر دین بورزید و نیکویی کنید.
سازمان جوانان زرتشتی تهران(فروهر)